به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» یک مستبصر شیعه اروپایی میهمان طلاب جدید الورود حوزه علمیه خوزستان میثاق طلبگی بود و سخنان بسیار جالبی را نیز در خصوص نحوه تشرفش به دین مبین اسلام بیان کرد.
وی که از ذکر نامش به دلیل مسایل امینی معذوریم، به بیان ماجرای تشرف خود به دین مبین اسلام پرداخت و گفت: من همواره هدفی را در زندگی دنبال می کردم و آن دستیابی به آرامش بود؛ و برای تحقق آن، از هر وسیله و امکاناتی استفاده کردم تا بدان دست پیدا کنم.
*آرامشی که فانی بود
این جوان اروپایی از خرید خانه و ماشین لوکس گرفته تا انجام سفرهای خارجی جهت دستیابی به آرامش واقعی، سخن گفت و افزود: با توجه به تمکن مالی ام، سعی در استفاده از امکانات مختلف برای رسیدن به آرامش داشتم، اما هرتجربه جدید تنها مدتی کوتاه دوام داشت.
این مستبصر شیعی ادامه داد: خانه و خودروی لوکس، سفرهای خارجی و اقداماتی از این دست نه تنها من را به آرامش نرساند بلکه کم کم منجر به افسردگی من شد تا اینکه روزی در اوج نا امیدی، چشمم به کتابی افتاد که آن را یکی از دوستانم در زمان دانشجویی به من داده بود، افتاد. با بی حوصلگی کتاب را از وسط باز کردم و چند دقیقه ای مشغول به مطالعه آن شدم، اما هر چقدر که میخواندم عطشم برای مطالعه آن بیشتر و بیشتر می شد.
*نهج البلاغه، کتابی که من را نجات داد
وی نام آن کتاب مقدس را «نهج البلاغه» خواند و افزود: پس از مطالعه صفحاتی از این کتاب، با خود گفتم نویسنده چنین مطالبی نمی تواند انسانی عادی باشد؛ پس باید حتما با نویسنده آن آشنا شوم و خوشبختانه پس از مدتی با یکی از نمایندگان جامعه المصطفی آشنا شدم و از او درباره «علی» پرسیدم.
*علی(ع) را باید در ایران شناخت
این مستبصر اروپایی، به نحوه آشنایی خویش با امام علی(ع) اشاره کرد گفت: پس از گفت و گویی نسبتا کوتاه با نماینده جامعه المصطفی، از آنجایی که او گفته بود «علی» را فقط می توانی در ایران پیدا کنی و بشناسی، تصمیم گرفتم به ایران سفر کنم تا آتشی که در دلم مشتعل شده بود را خاموش کنم.
وی در ادامه از سختی های شیرین مسیر شناخت«علی» سخن گفت و افزود: پس از حضور در ایران، به مدرسه علمیه المهدی(عج) قم رفتم تا زبان فارسی را در آنجا بیآموزم؛ اما غربت و گرمای شدید هوا سبب شد تا در میانه راه منصرف شوم و عزم بازگشت به کشورم را کنم؛ به همین دلیل به سراغ مدیر مدرسه رفتم و به او گفتم که "دیگر نمی توانم در ایران بمانم"، اما او با حالتی نرم و زبانی شیرین گفت: «اگر قصد رفتن داری، من فردا برای تو یک بلیط تهیه می کنم؛ اما قبل از آن یک اردوی نیم روزه به یکی از مکان های متبرک شهر داریم، پیشنهاد می کنم قبل از رفتن در این اردو همراه ما باش» من نیز قبول کردم و فردای آن روز راهی این اردوی سرنوشت ساز شدیم.
این جوان اروپایی، با بیان این که حضور من در این اردوی نیم روزه سبب تغییر و دگرگونی در کل زندگی ام شد، بیان داشت: روز آخر، وقتی می خواستم به کشور بازگردم، مرا به مکان مقدسی بردند و گفتند در این جا چند ساعت بمان و از آن بازدید کن؛ من نیز پس از مقداری گردش در فضای آن مکان، گوشه ای را انتخاب کرده و نظاره گر حال و احوال مردم شدم.
*چشمانی که بی اختیار می گریستند
وی در ادامه گفت: در همین حال و هوا، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و هر کاری که می کردم، نمی توانستم جلوی سیل اشکانم را بگیرم تا زمانی که تقریبا 4 ساعت گذشت و حالم اندکی مساعد شد. پس از آن در همین حال و هوا و در حالی که به شدت احساس آرامش عجیبی به من دست داده بود، از یکی از همراهان پرسیدم اینجا کجاست!؟ که او در پاسخ گفت: «اینجا حرم حضرت فاطمه معصومه(س)، خواهر هشتمین امام شیعیان علی بن موسی الرضا(ع) است».
این مبلغ شیعی اروپایی، افزود: وقتی که این حرف را شنیدم، از بازگشت به کشورم منصرف شده و از مسئولان مدرسه تقاضا کردم که مرا به مشهد امام رضا(ع) ببرند.
مبلغ معارف اهل بیت در اروپا، حضور در حرم امام رضا(ع) را سبب انقلاب بزرگ روحی و معرفتی خود خواند و خاطر نشان کرد: پس از حضور در حرم امام رضا(ع) احساس کردم ایشان مرا از آلودگی های بیرون آورده اند و اکنون پاک و طاهر شده ام.
*چگونه می شود «رضا» امام من هم باشد!؟
وی به نحوه تشرفش به مذهب تشیع اشاره کرد و گفت: در حرم مطهر امام رضا(ع)، بعضی از دوستان را می دیدم که با حالتی گریان، حضرت رضا(ع) را امام خود خطاب می کنند؛ این نام امام برایم بسیار دلنشین بود، پس رو به آنها کردم و گفتم چگونه می شود «رضا» امام من هم شود!؟ که آنها در پاسخ گفتند «باید شیعه شوید و شهادتین به جا آورید» و من نیز قبول کرده و بدین ترتیب من به مذهب تشیع گرایش پیدا کرده و مسلمان شدم.
*تبلیغات گسترده غرب علیه مسلمانان
این متسبصر اروپایی، در بخش دیگری از سخنان خود، به تبلیغات منفی و گسترده در اروپا علیه دین اسلام اشاره کرد و بیان داشت: 6 ماه پس از تشرفم به اسلام، وقتی به کشورم باز گشتم، خانواده ام فکر می کردند که من تروریست شده ام و می خواهم آنها را بکشم، به محض ورودم به خانه، دست پدر و پای مادرم را بوسیدم و از آن پس نمی گذاشتم حرفی از آنها زمین بماند و یا دوبار تکرار شود و با جان و دل به آنها خدمت می کردم.
وی یکی از برکات مسلمان شدنش را اصلاح روابط خانوادگی و احترام ویژه به پدر و مادر دانست و اظهار داشت: روزی پدرم مرا خطاب قرار داد که چرا هر روز دست من و پای مادرت را می بوسی و خودت را اینقدر کوچک می کنی لااقل تنها دست او را ببوس؛ گفتم رسول خدا فرموده «بهشت زیر پای مادران است» و این مطلب آغازی بر آشنایی آنها با خداوند، پیامبر و اهل بیت(ع) و شروع مطالعه نهج البلاغه شده و پس از مدتی شیعه شدند.
*ظرفیت عظیم نهج البلاغه برای معرفی اسلام حقیقی به دنیا
این دانش آموخته جامعة المصطفی، «نهج البلاغه» را ظرفیتی عظیم جهت شناساندن اسلام به جهانیان عنوان کرد و گفت: امام علی(ع) معجزه الهی و کتابش نیز پرتویی از همان اعجاز است؛ نهج البلاغه را به هر کدام از اطرافیان خود می دادم تحت تاثیر این کتاب قرار گرفته و برخی از دوستان و فامیلم با خواندن این کتاب شگفت انگیز شیعه می شدند.
وی افزود: اگر حضرت عیسی(ع) مردگان را زنده می کرد معجزه امیر المومنین(ع) این است که قلب انسان ها را زنده می کند و این در مرتبه ای بالاتر قرار دارد.
*نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا
این جوان اروپایی در پایان سخنان خود با اشاره به نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپایی، خاطرنشان کرد: زمانی که ایشان نامه ای به جوانان اروپا نوشتند به شدت تحت تاثیر قرار گرفته در حالی که بدنم می لرزید، با گریه آن را ترجمه می کردم؛ این نامه زمینه ای شد تا بسیاری از کسانی که رهبری را نمی شناختند درباره اسلام و ایشان از من سوال می پرسیدند و این مهم وظیفه ما را جهت رساندن پیام معظم له به جهانیان سنگین تر می کند.
انتهای پیام